من پیش از تو اثر جوجو مویز انتشارات آفرینه
380,000 50%
190,000 تومان
کتاب من پیش از تو مشهورترین رمان جوجو مویز، اثری کاملا احساسی است که بلافاصله پس از انتشار در سال 2012، در صدر پرفروشهای بریتانیا جای گرفت. من پیش از تو داستانی عاشقانه و غمانگیز دارد. خوانندگان این کتاب اعتقاد دارند اشک ریختن در حین خواندن این کتاب امری اجتناب ناپذیر است. رمان من پیش از تو (Me Before You) در سال 2016 و پس از بازخوردهای مثبت بسیار، دستمایهی اقتباس سینمایی نیز قرار گرفت. این رمان نظر بسیاری از کارشناسان را به خود جلب کرد؛ نظراتی که همچون «یو. اس.ای تودی» و «نیویورک تایمز» ستودنی بود و حتی منتقد نیویورک تایمز گفت: «وقتی این رمان را تمام کردم، نمیخواستم آن را نقد کنم؛ میخواستم دوباره آن را بخوانم.» و انتقاداتی همچون بعضی از مدافعان حقوق افراد ناتوان که عقیده داشتند داستان، تأکید بر سربار بودن ناتوانان در جامعه مینماید. رمان پر حرف و حدیث من پیش از تو که گاه بحثهای بین هوادارنش و افرادی که آن را «زرد» میخوانند، به جنجال میکشد، عاشقانهای است که عشق موضوع اصلی آن نیست و با تمام ستایشهایی مثل «رمانی خواندنی و منطبق با نیازهای دنیای امروز» و نقدهایی مثل «عشقی غیرممکن و آرمانگرایانه» میتوان آن را محبوبترین کتاب «مویز» در ایران نامید که 12 هفته در لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت. جدا از بعد عاطفی، داستان این کتاب همچنین تاکید زیادی بر شجاعت و تلاش مستمری دارد که برای دوباره پیدا کردن مسیر زندگیای که از هم پاشیده، لازم است. جوجو مویز (Jojo Moyes) که این کتاب تأثیرگذار را به زیبایی روایت میکند قصد دارد در خلال این داستان رمانتیک درسی به خوانندگان بدهد و آن این است که هیچوقت برای شروع زندگی از صفر دیر نیست. قهرمانهای اصلی داستان دختر و پسری هستند که از لحاظ شخصیتی و موقعیت اجتماعی هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند. لوسیا (لو) کلارک 26 ساله دختری ساده و روستایی است که مجبور میشود به خاطر موقعیت مالی نامناسبش شغل نگهداری از ویل ترینر متمول و عصبی را بر عهده بگیرد. ویل 35 ساله تا دو سال پیش فرد موفق و بسیار فعالی بوده است اما طی یک حادثه با موتورسیکلت ویلچرنشین شده، روحیه خود را از دست داده و آرزوی مرگ میکند. او فکر میکند تنها قدرتی که برایش باقی مانده پایان دادن به زندگیاش است. در ابتدا ممکن است به نظر برسد که من پیش از تو هم کلیشهی عشق پسر ثروتمند و دختر فقیر را ارائه میدهد اما در واقع اینگونه نیست. عشق بین لو و ویل به سادگی شکل نمیگیرد، این دو شخصیت شگفتیهای زیادی در طول داستان برای یکدیگر رقم میزنند. جوجو مویز به آنها اجازه میدهد که رابطهشان به آرامی، غیر منتظره و فارغ از موقعیت اجتماعیشان پیش برود. لو نمیخواهد اجازه بدهد ویل بدون تلاش و جنگیدن برای زندگی با ناامیدی بمیرد. در مسیر کمک به ویل زندگی لو نیز دستخوش تغییرات اساسی میشود. آنها چیزهای زیادی برای آموختن به یکدیگر دارند لو به ویل میآموزد که چطور بارقههای شادی را در وجود خود پیدا کند و ویل به لو میآموزد که افق فکریاش را گسترش دهد. در بخشی از کتاب من پیش از تو میخوانیم: بدترین نکته در مورد پرستار بودن چیزهایی نیست که ممکن است به آنها فکر کنید. بلند کردن و تمیز کردن هم نیست، یا دارو دادنها و پاک کردن لبولوچه و یا حتی بوی تندوتیز و محسوس ضدعفونی کنندهها. حتی این موضوع هم نیست که مردم همیشه فکر میکنند تو فقط داری همین کارها را انجام میدهی؛ چون اینقدر احمق و بیعرضه هستی که کار دیگری از دستت برنمیآید. بلکه سختترین و بدترین واقعیت این است که وقتی روزهایت را با کسی اینقدر زیاد و نزدیک سپری میکنی هیچ راه فراری از حالات روحی او یا خودت نداری. از لحظهای که برنامهام را به ویل گفتم رفتارش سرد و خشک شد. البته طوری نبود که اگر کسی از بیرون میدید متوجه شود، ولی کمتر شوخی کردیم و شاید کمتر باهم حرف زدیم. آن روز از مطالبی که در روزنامه نوشته شده بود هیچچیزی از من نپرسید. «پس این کاری هست که میخواهی انجام دهی؟» چشمانش برق میزد ولی چهرهاش چیزی را نشان نمیداد. شانهام را بالا انداختم. سپس با حس همدردی بیشتر سرم را تکان دادم. حس کردم جوابی که دادم حرفی بچهگانه و غیرعادی است. گفتم: «موضوع فقط زمان است، واقعاً همینطور است؛ یعنی من بیستوهفت ساله هستم.»